بسمه تعالی
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
اللهم عجل لولیک الفرج
دوستان خوبم سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه و در پناه امام زمان(عج) لحظات آرومی را سپری کنید.
روزی که تصمیم گرفتم ازدواج نوشتها را بنا به دلایلی حذف کنم با خودم فکر کردم من به خاطر نوشتن این مطالب کلی زحمت کشیدم. نیمه شبهای ماه مبارک رمضان تا سحر بیدار بودم به خاطر نوشتنشون حالا اگه حذفش کنم همه زحمتهام هدر میره . تصمیم گرفتم رمزدارشون کنم و رمزش را به هیچکس ندم...
توی این مدت که نبودم خیلیها تقاضای رمز کرده بودن که من شرمندشون شدم تا این که تازگیها یه کامنت به دستم رسیده که از کسانی بوده که این مطالب را دنبال میکرده و همشون را خونده یه جمله ای نوشته بود که باعث شد تصمیم من عوض بشه:"الان واقعا نیاز دارم دویاره بخونم یکم آروم بشم"
با خودم گفتم مگه من هدفم از این نوشته ها چی بود؟! همین بود که حتی یک نفر هم که شده بخونه و استفاده کنه.... گفتم چرا انقدر خودم و مخاطبانم را اذیت میکنم بابت مطلبی که یه مدت عمومی بوده و خیلی ها خوندنش....
درسته شاید برای بعضیها هیچ فایده ای نداشته ولی یک نفر اومده میگه من آروم شدم همین برای من بسه....
تصمیم گرفتم رمز نوشته ها رو اعلام عمومی کنم فقط قبلش بگم که این نوشته ها به درد مجردها میخوره و من تمام هدفم کمک به مجردها بوده و بس. از تمام کسانی هم که توی این مدت رمز خواستن و بهشون ندادم پوزش میطلبم و این را حتم بدارید که هیچکس در این مدت رمز نداشته است حتی همسرم.
در ضمن من دیگه این مباحث را ادامه نمیدم و محتوای مطالب وبلاگم فقط مهدویت و مباحث و نکات اخلاقی و مذهبی است.
رمز پست های ازدواج نوشت:313
پ.ن: هر کس مطالب را خوند و استفاده کرد یک صلوات جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج) بفرسته و ما رو از دعای خیر فراموش نکنه.
نوشته شده توسط معشوق محجوب درساعت 6:40 عصر روز دوشنبه 90 بهمن 10
بسمه تعالی
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
اللهم عجل لولیک الفرج
دوستان خوبم سلام
از این پس قصد دارم یک پرسش در باب مهدویت و حکایت های اخلاقی از قول بزرگان و عارفان براتون نقل کنم. امید است که مورد توجه و استفاده ی شما عزیزان قرار بگیرد و موجبات رضایت ارباب و ولی نعمتمون آقا امام زمان(عج) را فراهم آورد. امیدوارم با نظرات ارزندتون یاریم کنید....
سوال مهدویت:
چگونه خودمان را برای ظهور آماده کنیم؟
آیت الله بهجت: از جمله راههای آمادگی اینکه توبه کند. همین توبه باعث میشود که این همه بلاهایی که بر سر شیعه آمده است،که واقعا بی سابقه است،و بلاهای دیگری که تا قبل از ظهور آن حضرت می اید،از سر شیعه رفع و دفع گردد.
حکایت اخلاقی:
روزی شیخ بهایی برای دیدن عارفی گمنام به قبرستانی در اصفهان که ماوای آن عارف بود وارد شد.
آن عارف به شیخ گفت: من در این قبرستان امر غریبی مشاهده کردم و آن این است که:
گروهی جنازه ای آورده و در این قبرستان دفن کردند. چون ساعتی گذشت، بوی خوشی شنیدم که از بوهای این عالم نبود. متحیر ماندم. به اطراف خود نظر کردم که ببینم این بوی خوش از کجاست. ناگاه دیدم جوان خوش صورتی در لباس پادشاهی نزد آن قبر میرود. پس رفت و به آن قبر رسید. تعجب من زیاد شد. چون نزدیک آن قبر رسید،ناپدید شد. گویا داخل آن قبر شد.
زمانی نگذشت که ناگاه بوی خبیثی شنیدم که از هر بوی بدی پلیدتر بود.نگاه کردم، دیدم سگی در همان مسیر میرود تا به آن قبر رسید و پنهان شد. پس من تعجب کردم. ناگاه آن جوان خوش صورت، بدحال و بد هیبت بیرون آمد و از همان راهی که آمده بود برگشت.
من در پی او رفتم و از او خواهش کردم که حقیقت حال را برای من بگوید.
گفت من عمل صالح این مرد بودم و مامور بودم که در قبر او باشم، ناگاه سگی که دیدی آمد و او اعمال ناشایست آن میت بود. من خواستم او را از قبر بیرون کنم تا به حق مصاحبت او وفا کنم. ولی ان سگ مرا گاز گرفت و گوشت مرا کند و مرا مجروح کرد. چنان چه میبینی و مرا نگذاشت که با او باشم. دیگر نتوانستم در قبر او بمانم،بیرون آمدم و او را به حال خود واگذاردم.
چون آن عارف این حکایت را برای شیخ نقل کرد، شیخ بهایی فرمود:راست گفتی، ما قائل به تجسم اعمال بوده و معتقدیم که عمل انسان به حسب احوالات شخص به شکل های مناسبی بروز میکند و خود را نشان میدهد.
منتخب التواریخ،صفحه761
نوشته شده توسط معشوق محجوب درساعت 3:57 عصر روز پنج شنبه 90 بهمن 6
بسمه تعالی
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
دوستان خوبم سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه و در پناه امام زمان (عج) لحظات آرومی را سپری کنید....
ایام عزاداری ابا عبد الله الحسین(علیه السلام) را تسلیت عرض میکنم و آرزومند قبولی عزاداریهاتون هستم ان شاالله....
دلم براتون تنگ شده بود....
سعی میکنم زود به زودتر بیام و اینجا رو بروز کنم ان شاالله....
از تمام دوستان خوبی که به یادم بودن سپاسگذارم و از کسانی که رمز خواسته بودن و میخوان پوزش میطلبم....
سعی میکنم به همتون سر بزنم حتی اونایی که فراموشم کردن....
اگر دیر بهتون رسیدم یا نرسیدم حلالم کنید....
التماس دعای خیر.
نوشته شده توسط معشوق محجوب درساعت 6:18 عصر روز یکشنبه 90 دی 25
منی که مایه ی ننگم به حد رسوایی
چگونه از تو بخواهم به دیدنم آیی؟؟
چو خویش یار تو دیدم ،چه نیک فهمیدم
عزیز فاطمه ، مهدی ، چقدر تـنــهایی
نوشته شده توسط معشوق محجوب درساعت 12:24 صبح روز شنبه 90 شهریور 12
نوشته شده توسط معشوق محجوب درساعت 2:23 صبح روز چهارشنبه 90 شهریور 9