ای انسان! چه چیز تو را بر گناه جرات داده؟ و در برابر پروردگار مغرور ساخته؟ و بر نابودی خود علاقمند کرده است؟ آیا بیماری تو را درمان نیست؟ و خوابزدگی تو بیداری ندارد؟ چرا آنگونه که به دیگران رحم میکنی، به خود رحم نمیکنی؟ چه بسا کسی را در آفتاب سوزان میبینی بر او سایه میافکنی یا بیماری را بنگری که سخت ناتوان است، از روی دلسوزی بر او اشک میریزی، چه چیز تو را بر بیماری خود بی تفاوت کرده؟ و بر مصیبتهای خود شکیبا و از گریه بر حال خویشتن باز داشته است؟پس سستی دل را با استقامت درمان کن، و خوابزدگی چشمانت را با بیداری برطرف کن، و اطاعت خدا را بپذیر، و با یاد خدا انس گیر، و یاد آر که تو از خدا روی گردانی و در همان لحظه او روی به تو دارد، و تو را به عفو خویش میخواند، و با کرم خویش میپوشاند.
نهج البلاغه خطبه 214
نوشته شده توسط معشوق محجوب درساعت 9:0 عصر روز شنبه 89 اسفند 21