بسمه تعالی
اللهم عجل لولیک الفرج
دوستان خوبم سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه
امشب تصمیم گرفتم سلسله مراتبی از راز شاد زیستن و آرامش قلبی و حقیقی را در چند پست بگم و شما هم از طریق ایده های قشنگتون بهم کمک کنید و با من حرف بزنید.البته این مطلب رو هم بگم که من در کنار شما هستم شایدم عقبتر ولی جلوتر هرگز! و تمام مطالبی که مینویسم نتیجه شاگردی در محضر اساتید مختلف است.
خوب دوستان برای شروع بد نیست که ابتدا از مشکل صحبت کنیم بعد راه حل بدیم !
نمیدونم تا به حال شما به این موضوع برخورد کردید یا نه؟!گاهی وقتها توی زندگی مشکلاتی پیش میاد که آرامش را از شما سلب میکنه یا بهتر بگم در حالی که تو زندگیتون همه چیز به ظاهر خوب پیش میره ناگهان یک ترس بیهوده یا نگرانی از آینده سراغتون میاد که آرامش را ازتون میگیره.
و شما نمیتونید مشکلتون یا علت نا آرامیتون را به هیچکس بگید یا هیچ کس حرف دلتون را نمیفهمه و نمیدونه تو دلتون چی میگذره یا اگه بفهمه نمیتونه بهتون کمک کنه یا اصلا اون مشکل قابل بازگو کردن نیست.یا شاید اصلا هیچ مشکل خاصی هم نداشته باشید فقط احساس میکنید یه چیزی رو دلتون سنگینی میکنه در حالی که شاید به ظاهر همه چیز خوب پیش میره!
دقت کردید که وقتی که این حالت بهتون دست میده همه کاراتون گره میخوره و کلی مشغله پیدا میکنید و از هر راهی که شده وارد میشید تا آرامش را دوباره به زندگیتون برگردونید ولی هیچ چیزی نمیتونه آرومتون کنه! مثلا خیلی ها با گوش دادن به موسیقی های مختلف میخوان این حال را از خودشون دور کنند و به اصطلاح خودشون کمتر به موضوع فکر کنن تا یادشون بره حتی ممکنه آرامش لحظه ای یاساعتی بگیرن ولی بازم به حالت اولشون برمیگردن. یا بعضیها با رفتن به مسافرت های مختلف میخوان تغییر روحیه بدن ممکنه یه مسافرت خوب و عالی ای داشته باشن و کلی هم بهشون خوش بگذره اونا هم به جای چند ساعت چند روز آرومند ولی دوباره به حالت اولشون برمیگردن!
یا مثلا خیلیها آرامش را توی پول معنی میکنن و عقیدشون اینه که اگه پولدار بشن همه چیز درست میشه و آرامش به زندگیشون برمیگرده ولی ما میبینیم که خیلیها تو دنیا خیلی پول دارن ولی آرامش ندارن! حتی اگر به ظاهر زندگی خوب و آرومی داشته باشن ولی بازهم انقدر دغدغه فکری دارن که نمیتونن از ته دل آروم باشن!
خیلیها پشت کنکوری اند و آرامش را توی موفقیت توی کنکور یا قبول شدن توی یه دانشگاه خوب و یه رشته خوب میبینن! وقتی هم که با فرض مذکور قبول میشن بازم میبینن که آروم نیستن و باز دست به دامن سایر چیزهایی که گفتم میشن ولی بازم آروم نمیگیرن!
راستی دوستان به نظر شما دلیلش چیه؟ درسته انسان کمال گرای مطلق است ولی بر فرض مثال که گیریم خدا تمام حوائج مادی انسان از قبیل پول و پست و مقام و شهرت و... را برای رسیدن به آرامش برآورده کنه با این توصیفات به نظر شما اون به آرامش میرسه؟اگه نه راه حل؟
دوستان خوبم لطفا نظراتتون را حتما از طریق ایده بهم بگید و برای پیگیری ادامه مباحث به وبلاگم سر بزنید.
ادامه دارد...