• وبلاگ : معشوق محجوب
  • يادداشت : اندر احوالات اين روزها
  • نظرات : 15 خصوصي ، 5 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام اکرم جان
    خدا رحمت کند مامان و باباي زينب را.کاش شما هم يه کوچولو دلداريشون ميدادي.بيشتر بهشون سر بزن.
    واقعا که ملاقات با خانواده ي شهدا حس قشنگي ميده،آدم خدايي بودن رو حس ميکنه.
    التماس دعا
    پاسخ

    سلام دوست عزيزم سارا جان. ممنونم از حضورت و خوشحالم از آشنايي با شما. راستش دوست خوبم منم خيلي دوست دارم بيشتر از قبل به زينب سر بزنم و دلداريش بدم چون ميدونم اون خيلي تنها شده ولي شايد باورت نشه كه منم انقدر ضربه خوردم كه ديگه پاهام كشش نداره برم خونشون چون واقعا جاي خالي مامانش احساس ميشه اونا حتي تختش هم برنداشتن حتي خود زينب هم ميگه تو حالت از من خراب تره. زينب خيلي صبوره واقعا وقتي ميبينم اون در چه شرايطي از مامان و باباش پذيرايي ميكرد خيلي بهش غبطه ميخورم كه چقدر صبوره. ولي در حالت كلي چشم سعي خودم را ميكنم كه بيشتر بهش سر بزنم. از لطف شما هم بينهايت سپاسگذارم.