سفارش تبلیغ
صبا ویژن



دی 1388 - معشوق محجوب






درباره نویسنده
دی 1388 - معشوق محجوب
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده

اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً



حرف دل
دوستان خوبم سلام به وبلاگ معشوق محجوب خوش آمدید
ای دل بشارت میدهم خوش روزگاری میرسد یادرد و غم طی میشود یا شهریاری میرسد ای منتظر غمگین مشو قدری تحمل بیشتر گردی به پا شد در افق گویا سواری میرسد

بارالها برای همسایه ای که نان ما را ربود، نان برای دوستی که قلب ما را شکست، مهربانی برای آنکه روح مارا آزرد، بخشایش وبرای خویشتنن خویش آگاهی وعشق میطلبم

آرشیو وبلاگ
شهریور 1388
مهر 1388
آذر 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
تیر 1389
مرداد 1389
شهریور 1389
مهر 1389
آبان1389
شهریور 89
پاییز 89
زمستان 89
بهار 90
تابستان 90
زمستان 90


لینک دوستان
مسجد مقدس جمکران
دفتر مقام معظم رهبری
راهی به سوی نور
کجاوه ی نزهت
مسافر آدینه
سرّ سودا
گنجشک جمکران
خونه آقام کجاست؟؟؟
مشهد شهر بهشت!
صهبای رضوان
تقدیم به نازنینم سید مهدی
ببوسم خاک پاک جمکران را
عجّل فَرَجه
انتظار
یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها
دکتر رحمت سخنی
آسمان هفتم
منتظر قائم
بیسیم چی
مادر سادات
آرامشگر
با خدا باش و پادشاهی کن
عاشق امام زمان(عج)
حدیث دلتنگی
ارتباط معنوی با امام زمان(عج)
یاصاحب الزمان(عج)
غروب انتطار
شمیم انتظار
بسوی ظهور
ملیکه در تمنای وصال
محبوب من
بیرق سرخ
طرفدار دوآتیشه ولایت /مرگ برضدولایت فقیه
چشم به راه تو
سه نقطه
السلام علیک یا اباصالح المهدی(عج)
ابر باران
باران در نهایت عاطفه
درس عشق
انوار الزهرا (س)
شهداشرمنده ایم
مصلحان منتظر
ساعتهای آرامش یک قلب رازگو
طلوع آرامش در زندگی
غریبِ قریب
شوق پرواز (ترنم بهاری)
لیلی و مجنون قرن بیست و یکم
قاب نگاه من(طعم باران)
محیا خانم و آقا محمد مهربونش
داستان زندگی من
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد
منتظر روشنی(سنا)
نجوای شبانه(ساقی رضوان)
ساحل آرامش
نامه های بی نشان
نورالزهرا ( س )
قافله نت
متاهلانه
^"من و زهرای خوبم"^
بیا! تا توتیایم خاک راهت...
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
خطب نادره امام علی (علیه السلام)
خانه کوچَکِ ما
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
دی 1388 - معشوق محجوب

آمار بازدید
بازدید کل :130344
بازدید امروز : 11
 RSS 
آمار و کدهای جاوا

   

بسمه تعالی

اللهم عجل لولیک الفرج

دوستان خوبم سلام

امیدوارم حالتون خوب باشه

امشب تصمیم گرفتم سلسله مراتبی از راز شاد زیستن و آرامش قلبی و حقیقی را در چند پست بگم و شما هم از طریق ایده های قشنگتون بهم کمک کنید و با من حرف بزنید.البته این مطلب رو هم بگم که من در کنار شما هستم شایدم عقبتر ولی جلوتر هرگز! و تمام مطالبی که مینویسم نتیجه شاگردی در محضر اساتید مختلف است.

خوب دوستان برای شروع بد نیست که ابتدا از مشکل صحبت کنیم بعد راه حل بدیم !

نمیدونم تا به حال شما به این موضوع برخورد کردید یا نه؟!گاهی وقتها توی زندگی مشکلاتی پیش میاد که آرامش را از شما سلب میکنه یا بهتر بگم در حالی که تو زندگیتون همه چیز به ظاهر خوب پیش میره ناگهان یک ترس بیهوده یا نگرانی از آینده سراغتون میاد که آرامش را ازتون میگیره.
و شما نمیتونید مشکلتون یا علت نا آرامیتون را به هیچکس بگید یا هیچ کس حرف دلتون را نمیفهمه و نمیدونه تو دلتون چی میگذره یا اگه بفهمه نمیتونه بهتون کمک کنه یا اصلا اون مشکل قابل بازگو کردن نیست.یا شاید اصلا هیچ مشکل خاصی هم نداشته باشید فقط احساس میکنید یه چیزی رو دلتون سنگینی میکنه در حالی که شاید به ظاهر همه چیز خوب پیش میره!
دقت کردید که وقتی که این حالت بهتون دست میده همه کاراتون گره میخوره و کلی مشغله پیدا میکنید و از هر راهی که شده وارد میشید تا آرامش را دوباره به زندگیتون برگردونید ولی هیچ چیزی نمیتونه آرومتون کنه! مثلا خیلی ها با گوش دادن به موسیقی های مختلف میخوان این حال را از خودشون دور کنند و به اصطلاح خودشون کمتر به موضوع فکر کنن تا یادشون بره حتی ممکنه آرامش لحظه ای یاساعتی بگیرن ولی بازم به حالت اولشون برمیگردن. یا بعضیها با رفتن به مسافرت های مختلف میخوان تغییر روحیه بدن ممکنه یه مسافرت خوب و عالی ای داشته باشن و کلی هم بهشون خوش بگذره اونا هم به جای چند ساعت چند روز آرومند ولی دوباره به حالت اولشون برمیگردن!
یا مثلا خیلیها آرامش را توی پول معنی میکنن و عقیدشون اینه که اگه پولدار بشن همه چیز درست میشه و آرامش به زندگیشون برمیگرده ولی ما میبینیم که خیلیها تو دنیا خیلی پول دارن ولی آرامش ندارن! حتی اگر به ظاهر زندگی خوب و آرومی داشته باشن ولی بازهم انقدر دغدغه فکری دارن که نمیتونن از ته دل آروم باشن!
خیلیها پشت کنکوری اند و آرامش را توی موفقیت توی کنکور یا قبول شدن توی یه دانشگاه خوب و یه رشته خوب میبینن! وقتی هم که با فرض مذکور قبول میشن بازم میبینن که آروم نیستن و باز دست به دامن سایر چیزهایی که گفتم میشن ولی بازم آروم نمیگیرن!

راستی دوستان به نظر شما دلیلش چیه؟ درسته انسان کمال گرای مطلق است ولی بر فرض مثال که گیریم خدا تمام حوائج مادی انسان از قبیل پول و پست و مقام و شهرت و... را برای رسیدن به آرامش برآورده کنه با این توصیفات به نظر شما اون به آرامش میرسه؟اگه نه راه حل؟

دوستان خوبم لطفا نظراتتون را حتما از طریق ایده بهم بگید و برای پیگیری ادامه مباحث به وبلاگم سر بزنید.

ادامه دارد...



نوشته شده توسط معشوق محجوب درساعت 10:41 عصر روز سه شنبه 88 دی 29

اللهم عجل لولیک الفرج

یا صاحب الزمان:

چه جمعه ها که یک به یک غروب شد، نیامدی!

چه اشک ها به سینه ها رسوب شد، نیامدی!

خلیل آتشین سخن، تبر به دوش بت شکن

خدای ما دوباره سنگ و چوب شد، نیامدی!

برای ما که خسته ایم و دل شکسته ایم، نه!

ولی برای عده ای چه خوب شد، نیامدی

تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام!

دوباره صبح، ظهر، نه! غروب شد نیامدی!

 

و ما همچنان در انتظار می مانیم ای گل نرگس...

 



نوشته شده توسط معشوق محجوب درساعت 5:23 عصر روز جمعه 88 دی 25

 

زینب عزیزم از شما به خاطر اینکه زحمت کشیدی در وبلاگ قشنگت(کجاوه ی نزهت)و در یک پست ویژه تولدم را تبریک گفتی

 

بی نهایت سپاسگذارم.

 



نوشته شده توسط معشوق محجوب درساعت 6:59 عصر روز پنج شنبه 88 دی 24

بسمه تعالی

اللهم عجل لولیک الفرج

دوستان خوبم سلام

امیدوارم حالتون بهتر از همیشه باشه

امروز تولدم بود ومن سن 21 سالگی را تمام کردم

با اینکه امروز کسی بهم زنگ نزد تا تولدم را تبریک بگه ولی 2تا پیامک از دوتا از دوستای خوبم بهم رسید که خیلی خیلی خوشحال شدم مخصوصا که یکی از این پیامها از یکی از دوستان قدیمی دانشگاهم بود که اصلا فکرشو نمیکردم تاریخ تولدم را بدونه چه برسه بخواد روز تولدم را بهم تبریک بگه آخه دوستای خوبم نه اینکه ما خیلی وقته که از هم جدا شدیم برای همین فکرشو نمیکردم ولی انقدر خاطرات شیرین دانشجویی با هم داریم که محال فراموشش کنم حتی اگه خدایی نکرده هیچ وقت همدیگرو نبینیم! خلاصه دوستان من امروز با این پیامک انقد خوشحال شدم که باور کردم که حداقل یکی توی دنیا هست که تاریخ تولد منو یادش مونده و براش مهم بودم که بهم تبریک گفته امروز تازه فهمیدم خوشحال کردن دیگران چقدر ارزشمنده چون من سر نماز برای این دوست عزیزم از صمیم قلب دعا کردم چون به طرز وحشتناکی غافلگیرم کرده بود و دوست دیگه ای هم که پیامک زدن یکی از دوستای خوب و بسیار قدیمی(که از کلاس اول دبستان با هم دوست بودیم) بود که خودش هم امروز تولدش بود و آرزو کرده بود که جشن تولد 1000 سالگیمون را باهم بگیریم که من گفتم 1000 سال خیلی زیاده دیگه اون موقع باید برای فسیل هامون جشن تولد بگیرن البته دیشب هم اولین نفر دوست بسیار خوبم زینب خانوم زنگ زد تولدم را تبریک گفت و منو خوشحال کرد که هم برای خودش و هم برای مامان مهربون و دوست داشتنیش از صمیم قلب آرزوی سلامتی میکنم

دوستان خوبم تورا به خدا بیایید تو دنیا هیچ فرصتی را برای شاد کردن دیگران از دست ندهیم واقعا خیلی مهم و موثر است و موجب رضایت پروردگار متعال

بگذریم که خیلی از دوستان محترم و حتی اعضای خانواده تولد من را فراموش کردن وحتی یه تبریک خشک و خالی هم نگفتن البته من از کسی توقع ندارم که با این همه مشغله های فکری و کاری تاریخ تولد من را یادش بمونه حالا انگار چه تحفه ای هستم که خودم را انقدر تحویل میگیرم

البته ناگفته نماند که پدر و مادر عزیزم امروز را یادشون نرفته بود و برام یگ انگشتر طلا خریدند بازم لطف و وفای مادر...

من مامانمو خیلی خیلی دوست دارم حاضرم تو دنیا هیچی نداشته باشم ولی مادرم همیشه در کنارم باشه چون مادر مظهر عشق و وفا و معرفت و پاکی و همه ی خوبیهاست احساس میکنم خداوند متعال تنها مونس و همدم و رفیق بی کلک را مادر آفریده آخه اگه تمام مردم دنیا تنهام بذارن اون هیچ وقت تنهام نمیذاره و تنها کسی است که همه ی محبتها و مهربونیاش واقعی و از سر دلسوزی و خیر خواهی و مهمتر از همه بدون چشم داشت است این یعنی عشق...

و در آخر از تمام دوستان خوبم که محبت کردن تماس گرفتن یا پیامک زدن یا از طریق وبلاگ تولدم را تبریک گفتند صمیمانه تشکر میکنم و برای تک تک این عزیزان از صمیم قلب آرزوی خوشبختی و سلامتی و طول عمر با عزت میکنم

حالا که از دور به آنچه از عمرم سپری شده مینگرم میبینم که دنیا با تمام خوبیها و بدیهایش در چشم بر هم زدنی 21 سال تمام من را آنقدر به خود مشغول کرده که هنوز به اول راه بندگی هم نرسیدم . نمیدونم دفتر عمرم کی بسته میشه فقط عاجزانه و با التماس از خدا میخواهم که از سر لطف و عنایت به این بنده ی سراپا تقصیر رحم کند و منت بگذارد زمانی از این دیار فانی به سرای جاودان رجعتم دهد که لبخند امام زمان(عج) در سایه رضایت پروردگار بدرقه ی راهم و توشه ی اعمال صالح پشت و پناهم باشد. الهی آمین

به امید ظهورت در 22 مین بهار زندگی ام یا صاحب الزمان



نوشته شده توسط معشوق محجوب درساعت 11:11 عصر روز چهارشنبه 88 دی 23

بسمه تعالی

اللهم عجل لولیک الفرج

دوستان خوبم سلام

امیدوارم حالتون خوب باشه

امروز هم به لطف خدا یکی دیگه از جلسات طرح صالحینمون برگزار شد.
خدارو شکر جلسه خوب و پرباری بود.ببخشید که من نتونستم هر هفته بیام و از محتویات جلساتمون بگم ولی در حالت کلی الان حدود 2 الی 3 هفته است که جلسات به طور جدی و منظم پیش میره تا قبلش هم پیش میرفت ولی نه به این شکل. تازه چند جلسه هم به دلیل کسالت استاد محترم برگزار نشد.

واما موضوعات بحث امروز: اول اینو بگم که ما قرارمون از اول ماه محرم بر این بود که در این ماه عزیز فقط در مورد امام حسین و قیام عاشورا صحبت کنیم ولی گاهی مباحث خارج از موضوع هم از طرف دوستان محترم من جمله خودم مطرح میشود که جواب دادن به آنها توسط استاد خالی از لطف نیست.مثلا امروز در مورداینکه بیایم باهم یه قراری بذاریم که از این به بعد در طول هفته یه کار خوب انجام بدیم یا مثلا یک گناهی را ترک کنیم و در وسط هفته که جلسه برگزار میشود خودمون را ارزیابی کنیم که پیشنهاد خوبی بود و مورد استقبال هم قرار گرفت ولی هنوز به مرحله عمل نرسیده .البته به قول استاد قراره از کم شروع کنیم از چیزهایی که روحمون ظرفیت پذیرشش را داشته باشه و خسته نشه تا مداوم هم باشد.بعد استاد گفت وقتی ما تصمیم میگیریم کار خوب انجام بدیم تازه وسوسه های شیطون شروع میشه و هی چوب لای چرخمون میذاره. فقط باید مراقب باشیم که تسلیمش نشیم.
بعد در مورد اینکه چطور از گناه غیبت که امروزه دست به گریبان اغلب انسانها شده نجات پیدا کنیم.یکی از راه هاش اینه که برای کسی جز خدا درد دل نکنیم البته مشاوره و کمک خواستن و راهنمایی از جانب افراد اشکالی ندارد فقط باید ببینیم که از چه کسی مشاوره میخواهیم ویقین داشته باشیم که او میتواند به ما کمک کند. ولی ما به این نتیجه رسیدیم که هیچ مشاور و راهنمایی بهتر از خدا و ائمه اطهار وجود ندارد.البته یه راهکار مناسب و چاره ساز از جانب استاد نوشتن درد دل در نامه ای برای امام زمان(عج) است.
یک موضوع دیگه که مورد بحث قرار گرفت این بود که چرا خدا بعضی از دعاها رو مستجاب نمیکنه؟ یا چرا بعضی وقتها که دعاهای ما در مسیر رشد و تعالی و به خدا رسیدنه هم مستجاب نمیشه؟ که پاسخش این بود که روح ما برای پذیرش درخواستمون آماده نیست و باید انقدر وسعت پیدا کنیم که اگه خدا بهمون داد خفه نشیم. یا علت مستجاب نشدن بعضی دعاها خیر و صلاح ماست یعنی استجابت دعا شاید از نظر ما خیلی خوب باشد ولی از دیدگاه خداوند قادر متعال به ضرر ما است که اگر با اصرار بیش از حد ما اون دعا مستجاب بشه خواهیم دید که همه ما به خدا میگیم چرا دعای منو مستجاب کردی من نفهمیدم تو که میدونستی! اونوقته که دیگه از خدا دلگیر میشیم وخدای ناکرده به دشمنی با خدا میپردازیم و مدام میگوییم خدا منو دوست نداره! حال آنکه خدا از رگ گردن هم به ما نزدیکتره! حالا دوستان خودتون تصور کنید که خدا چقدر مهربان است وما ندانسته به ناشکری و تندخویی با خدا بر می آییم. چقدر خوبه که آدم خواسته ها و نیازهاش را روی یه کاغذ بنویسه تا باور کنه اون چیزی که امروز داره خواسته ی دیروزش بوده.در ضمن باید خیلی حواسمون را جمع کنیم چون دنیا محل امتحان است و شاید مستجاب نشدن دعا یک امتحان الهی باشد.
خلاصه دوستان مباحث دیگری هم مطرح شد در مورد حفظ ایمان در دوره آخرالزمان و یاران با وفای امام حسین و ولایت ایشان.که مجال نوشتن نیست ان شاالله در فرصتهای بعدی خواهم گفت.

و اما دوستان من همچنان در حال امتحان دادن هستم و از همه ی شما خوبان التماس دعا دارم.بعد از امتحانا میام و کلی حرف دارم برای گفتن.

در ضمن فردا هم تولد اینجانب است که من تولدم را به جهت افزوده شدن عمرم و حسرت خوردن بر بی ثمری آن دوست ندارم.

به قول دکتر شریعتی: خدایا مرا زیستنی عطا کن که بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم!

در ضمن اولین کسی که تولدم را بهم تبریک گفت دوست بسیار بسیار خوبم زینب بود.

به امید ظهورت ای امام خوبیها!

 

 

 



نوشته شده توسط معشوق محجوب درساعت 7:35 عصر روز سه شنبه 88 دی 22

   1   2      >