سلامي به تازگي بهار و زيبايي طبيعت وآفريننده آن
آه مي كشم تو را، با تمام انتظار
پر شكوفه كن مرا، اي كرامت بهار
در رهت به انتظار، صف به صف نشسته اند
كارواني از شهيد، كارواني از بهار
اي بهار مهربان! در مسير كاروان
گل بپاش و گل بپاش! گل بكار و گل بكار!
بر سرم نمي كشي دست مهر اگر، مكش
تشنه محبتند، لاله هاي داغدار
دسته دسته گم شدند، سهره هاي بي نشان
تشنه تشنه سوختند، نخل هاي روزه دار
مي رسد بهار و من، بي شكوفه ام هنوز
آفتاب من، بتاب! مهربان من، ببار