دستان پر نوازش بهار ، طبيعت خفته را از خواب بيدار مي سازد، و زمين و درخت رازهاي رنگارنگ و عطرآگين خويش را نثار نگاه ما مي كنند. در سال جديد ، شادي ، كاميابي، بهره وري، اثر بخشي فعاليتها و بهروزيتان را از درگاه ايزد منان آرزومندم.

سلام عليکم
احتياط شرط عقل است . در اين عالم مجازي خيلي ها هستند که با عنوان خانم و يا آقا وارد مي شوند در حالي که جنسيت شان آني نيست که خود را معرقي مي کنند . بنا بر اين بايد خيلي مراقب بود . در هر دو صورت بايد طوري رفتار کنيم که به دست کسي بهانه ندهيم . حقير مرد هستم . مسئول فرهنگي بسيج اداره اي که در آن خدمت مي کنم بر عهده دارم .

سلام اکرم جون خوبي؟

من سال 89 رفتم سوريه ... 88 کربلا ...

ايشالا دوباره قسمت بشه بريم...

" بهار در جيـبت ؛ پُر از شکوفه سيب "

سلام اکرم جون....
خدا رو شکر که سالت با خوبي به پايان رسيد... انشالله سال 90 با عنايات آقا صاحب الزمان از اين هم برات پربار تر باشه....
جاهايي خوب خوبي داري مي ري..... خوش به سعادتت... هرجا حال خوشي بهت دست داد ما رو هم يک دعاي فرج مهمون کن...
دلم خيلي تنگه..... براي شلمچه ، دوکوهه ، اروند و.........
تروخدا سفارش ما رو هم به شهدا بکن...
امروز با ترنم گلي رفتيم گلزار خيليييييييييييييييييييييييييييييييييييييي جات خالي بود...

سلام عليکم
خدا را قسم ميدهم به آبروي محمد و آل محمد عليهم السلام زندگي سرشار از مهر و وفا و صميميت در کنار يکديگر داشته باشيد .
همراه گرامي ، طرح صالحين که از آن ياد نموده ايد و در مسجد آنرا مطرح مي کنيد طرح بسيار زيبائي است اگر کمکي هم از دست حقير برآيد صادقانه و خالصانه در خدمتم .

اکرم جونم منو شرمنده کردي عزيزم
خوبي از خودته دوست جون.
ان شالله که سفر بسيار خوبي براي شما دو زوج جوون باشه.
منم از دعاي خيرتون بي نصيب نزاريد.
در پي هر سختي ، ان شالله شيريني باشه عزيزم.
راستي اکرم جونم اسمم رو بنويس "ترنم بهاري" اينجوري قشنگتره.
راستي اگه خدا بخواد فردا به گلزار شهدا مي رم. به يادتم دوست جونم.

بله......... سال 89 براي شما که خيلي پربار بود
بازم انشالله موفق باشي عزيزم
يه فراخوان وبلاگي گذاشتم براي دوستان وبلاگ نويس و هرکسي که دوست داره کمکم کنه... توضيحش تو وبم هست...
التماس دعا وقتي ميريد کربلاي ايران

سلام عليکم
يه بنده خدائي که از محبان اميرالمؤمنين حضرت علي ابن ابي طالب عليه السلام بود خيلي از سوي مادر همسرش مورد اذيت و آزار قرار مي گرفت و اين بنده خدا از اين قضيه بسيار ناراحت بود . شبي توفيق تشرف به حرم آقا اميرالمؤمنين عليه السلام پيدا مي کند و در آنجا به آقا شکايت مي کند از دست مادر همسرش . فکر مي کنيد آقا به ايشان چه فرمود ؟ البته از اينجاي ماجرا نياز به قلوب مستعد دارد که بتواند موضوع را تحمل و درک نمايد . چاره اي نيست چون قول دادم برايتان تعريف مي کنم :
حضرت علي عليه السلام به ايشان فرمود : ما ميخواهيم که ايشان اين رفتار را با شما داشته باشد .
الله اکبر پناه بر خدا . تحمل شنيدن اين حرف خيلي سخت است .
طرف بعد از شنيدن فرمايش مولاي خود به خانه برگشت و به مادر همسرش و از او ديگر شکايتي نداشت هيچ تازه بيشتر راغب شده بود که مورد اذيت و آزار قرار بگيرد .
حالا اين ماجرا حکمتي دارد که حقير به آن دسترسي پيدا نموده ام که اگر خواستيد براي شما هم بازگو خواهم کرد . آن موقع است که از دل اين ماجرا معارف بيشتري به دست خواهيد آورد .
خدا يار و ياورتان باشد .

سلام و درود خدا بر شما عزيز دل مادر ( س )
ياد گرفته ايم خداوند تبارک و تعالي را در همه شرايط شاکر باشيم ( الحمد لله علي کل حال ) . ما بايد به اين يقين برسيم که هر چند برخي مسائل شايد به زعم ما ناخوش آيند باشند ولي حکمت هاي بسياري درون آنها نهفته باشد که ما از آنها غافليم . چون بحث ازدواجتان را مطرح کرديد اجازه دهيد يه ماجراي معارفي برايتان تعريف کنم که خيلي به درد خودتان و هم به درد همسرتان مي خورد . البته اگر مايل هستيد .